ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
حسین پرنیا نوازندهٔ سنتور و آهنگ ساز، سال ۱۳۵۰ در خرمآباد متولد شد.
زندگی نامه :
حسین پرنیا نوازندهٔ سنتور و آهنگ ساز، سال ۱۳۵۰ در
خرمآباد متولد شد و تا سن ۱۴ سالگی در اندیمشک نزد استاد ندایی
نواختن سنتور را آموخت. پس از آن به تهران آمد و از سال
۱۳۷۳ گروه همایون را شکل میداد.
علاقهمندی به آهنگسازی موسیقی ایرانی از دیگر
تجربههایی بود که پرنیا خود با کنجکاوی و علاقهمندی آموخت.
آثار :
حسین پرنیا به اتقاق گروه همایون کنسرتهایی
در ایران و خارج از ایران از جمله در آلمان، فرانسه،
اتریش، چک، اسلوواکی، ترکیه، هند، پاکستان،قطر
و امارات اجرا کرد.
پرنیا از سالهای ابتدایی آشنایی با ایرج بسطامی
چند کار مشترک با وی انجام داد که در قالب آلبومهای
خانه بوی گل گرفت، رقص آشفته، حال آشفته و
کنسرت گلپونهها ۱ عرضه عمومی شد.
البته آلبوم حال آشفته شامل دو بخش میباشد و
بخش اول با صدای بسطامی و بخش دوم آن
با صدای رضا رضایی پایور اجرا شده است.
رسوای عشق بزرگداشت استاد جلیل شهناز
و آلبوم یاد برای خرابههای تخت جمشید
و کاست اهورایی با صدای حسن حسنی
و همخوانی هوروش خلیلی و نگار مهر با
صدای لطیف کاظمی و نقش ماندگار برای
استاد فرامرز پایور وآلبوم ساکن جان
با صدای علی جهاندار آلبوم بی کلام یک جرعه نگاه،
آلبوم زخم جدایی با صدای رضا رضایی پایور و
همخوانی هوروش خلیلی و نیز
آلبوم فانوس شب آغوش با صدای حسین رضا اسدی
از دیگر آثاری است که با آهنگسازی پرنیا منتشر شده است.
پرنیا همچنین آلبوم «ذوق جنون» با صدای علی جهاندار را
در کارنامه کاری خود دارد. پرنیا هم اکنون در حال تنظیم
اثری است که با صدای حسین رضا اسدی
برای عرضه عمومی منتشر خواهد گردید.
حسین پرنیا همچنین کتاب «دستور سنتور»
همراه با سی دی آموزشی، «۲۰۰ تمرین برای سنتور»
به بازار کتابهای موسیقی عرضه شده
و سه کتاب «یاد»، «رقص آشفته» و «نگارین»
نت نوشته مجموعه قطعات ساخته شده بی کلام وی اند
که به زودی منتشر میشوند.
از کارهای جدید حسین پرنیا آلبوم دا
به خوانندگی رحیم عدنانی است.
این آلبوم در دو بخش بختیاری و سنتی تنظیم شده است.
حسین پرنیا در یادداشتی به مناسبت این آلبوم موسیقایی میگوید:
انزوا چه وحشتی است مثل نفسهایی که
از سکوت میهراسند و خانهای که هیچ جایش زیبا نیست
شبها چه توفندهاند و خواب چه هیبت کشندهای
برای بستر مردی که خودش مرور میشود.
باد با زوزههایش گیسوان زنی که درخت خیال
شده است را می پریشد و این نگاه آزمند
بر طوق پیشانی ماه.
چه سماجتی است در این چشم برهم نهادن زندگی.
در این خانه خیال کوههای مخمل و رود زز،
ریل راه آهن و ایستگاه سپید دشت
گذرگاهی است که لر و بختیاری را در دست هم میگذارد.
قومی که هرگز سادگی اش را از کوه جدا نکرد
و با هزار وسوسه شهر با هزار کنش نان...
وقتی از بختیاری میگویم یاد مادر بزرگ میافتم.
"ننه عالم "را میگویم، لبخند مهربانش را هرگز
از یاد نبردهام، با لهجه قندوش بختیاری اش
حرفهای ایل، سرگذشتها و تلخی و شیرینیها را میگفت
... هی... چقدر گلو گیرند خاطرات ... شیر علی مردونها
و ابولقاسم خانهای بختیاری کم نیستند و
جنگهایی که صدها شیر سنگی آفرید ...
آثار هنری :